English
به خانه سینما خوش آمدید. / ثبت نام کنید / ورود
 

اخبار

از دل تاریخ سینما و تئاتر/گزارشی از تحلیل آثار و نکوداشت منوچهر فرید در خانه سینما

از دل تاریخ سینما و تئاتر/گزارشی از تحلیل آثار و نکوداشت منوچهر فرید در خانه سینما
تازه‌ترین برنامه‌ی کانون فیلم خانه سینما که بعدازظهر روز یک‌شنبه بیست و ششم خرداد در سالن سیف‌الله داد برگزار شد به تحلیل آثار و نکوداشت منوچهر فرید، بازیگر قدیمی تئاتر و سینمای ایران اختصاص داشت. در ابتدای این برنامه که با استقبال چشم‌گیر مخاطبان همراه بود، ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم با اشاره به برنامه‌ی قدردانی از هنرمندان شاخص در زمینه‌ی سینما که از این پس تحت عنوان «گوشه‌های کم‌پیدای سینمای ایران» برگزار خواهد شد گفت: «از چندماه پیش قصد داشتیم این برنامه را برگزار کنیم اما متاسفانه فرصتی برای انجام این کار فراهم نمی‌شد. با این حال خوش‌حالیم که نخستین جلسه از این سری برنامه‌ها که از این پس در خانه سینما برگزار خواهد شد به هنرمند ارزنده‌ی کشورمان، منوچهر فرید اختصاص دارد.»

وی افزود: «امیدواریم سایر عناوین این سری برنامه‌ها که با هدف قدردانی از چهره‌های شاخص سینما انجام خواهد شد، در دوره‌ی آینده‌ی کانون فیلم برگزار شود.»

در ادامه‌ی برنامه، امیر پوریا که برنامه‌های «گوشه‌های کم‌پیدای سینمای ایران» به همت او انجام می‌شود، با اشاره به مراسم نکوداشت علی مزینانی (مدیر فیلم‌برداری و تهیه‌کننده‌ی باسابقه‌ی سینمای ایران) که زمستان سال گذشته در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد گفت: «این برنامه با یک عنوان نامتعارف آغاز شد اما امیدوارم روزی برسد که از نظر تعداد بتوان عنوان یک مجموعه را به آن اطلاق کرد.»

وی گفت: «به نظر می‌رسد اهداف این برنامه در عنوان آن مشخص و پیدا باشد. در این مجموعه برنامه‌ به آدم‌ها و بخش‌هایی از سینمای ایران خواهیم پرداخت که زمانی نه چندان دور، بسیار مهم و بخشی از حافظه‌ی تاریخی و خاطرات تثبیت‌شده‌ی همه‌ی ما از این سینما به حساب می‌آمده‌اند.»

پوریا سپس با اشاره به این که احتمالاً در این برنامه به برخی افراد که در قید حیات یا در میان ما نیستند نیز پرداخته خواهد شد گفت: «ممکن است در مورد برخی از این افراد به میزانی که انتظار داریم یا نام‌شان شایسته‌ی این قدردانی است یادی به میان نیاید. در نتیجه همین‌جا امیدوارم برگزاری برنامه‌ی «گوشه‌های کم‌پیدای سینمای ایران» باعث دل‌خوری کس یا کسانی که اسم‌شان تشکیل‌دهنده‌ی برنامه‌هاست نشود. معنی‌ چنین اتفاقی کم‌فروغی آن‌ها نیست؛ معنی‌اش غفلت ماست.»

وی هم‌چنین با تاکید بر لزوم «برگزاری نکوداشت افراد، در دوران حیات و اوج زندگی آن‌ها» گفت: «متاسفانه در اغلب موارد، برنامه‌های نکوداشت، قدردانی و مرور آثار، در مورد کسانی برگزار می‌شود که کم‌وبیش می‌توان گفت نیازی به این‌گونه مراسم ندارند؛ نه به لحاظ شناخته شدن فردی و نه سطح و ارزشِ کاری که از خود به جا گذاشته‌اند.»

پوریا افزود: «در عوض کسانی به این‌گونه نکوداشت‌ها نیاز دارند و این برنامه‌ها برای آن‌ها خجستگی و شادمانی حسیِ ناشی از به بار نشستن زحمات عمر خواهد داشت که در برخی موارد فراموش یا نادیده گرفته شده باشند. بخش هولناک ماجرا آن‌جاست که ممکن است برخی مخاطبان یا شاید بتوان گفت حجم قابل توجهی از آن‌ها (به‌ویژه جوان‌ها) با شنیدن اسم آن‌ها از خود بپرسند که اصلاً او کی هست؟!»

وی گفت: «منوچهر فرید در این مجموعه که ذکرش رفت نیاز چندانی به توصیف و شناساندن ندارد و با وجود این که تعداد فیلم‌های ایشان به زحمت به دو رقم می‌رسد، اما خوش‌بختانه در بخشی از سینمای ایران حضور داشته‌اند که فیلم‌های بسیار مهم‌، مطرح و مشهوری در آن ساخته شده است.»

این منتقد سینما هم‌چنین گفت: «کارنامه‌ی فعالیت منوچهر فرید در سینمای ایران یادآور حضور جان کازال در پنج فیلم از سینمای آمریکاست که چهارتا از آن‌ها نامزد اسکار بهترین فیلم بود.»

وی سپس با اشاره به مهاجرت منوچهر فرید به خارج از کشور که به گفته‌ی او سرانجام به اقامت در شهر ملبورن استرالیا منجر شده گفت: «در حال حاضر تنها روزنه‌ای که رو به نحوه‌ی زیست و نوع صحبت کردن این بازیگر ارزنده وجود دارد، گفت‌وگوی تصویری با خود اوست. به همین دلیل تا حد امکان، در روند واقعی و ریتم مبتنی بر زندگی گفت‌وگو شونده تغییری ایجاد نشده و این گفت‌وگو بدون هیچ دستکاری، اضافات یا پیرایه‌های تدوینی به نمایش در خواهد آمد.»

بخش بعدی جلسه به پخش بخش‌هایی از گفت‌وگوی تصویری منوچهر فرید با مخاطبان خود اختصاص داشت. این بازیگر ارزنده‌ی سینمای ایران که از سال‌ها پیش در استرالیا اقامت دارد، در پاسخ به پرسش پوریا درباره‌ی نحوه‌ی حضور خود در تعدادی از فیلم‌های موسوم به «موج نو» سینمای ایران گفت: «من فکر می‌کنم یک حالت خوش‌شانسی در این نکته وجود داشته است. ضمن این که انتخاب خودم هم بود.»

وی گفت: «در آن دوران وقتی کسی پیشنهاد حضور در فیلمی را می‌داد و تو قبول نمی‌کردی، دیگر هیچ‌وقت به سراغت نمی‌آمد. در چنین وضعیتی من خوش‌شانس بودم و کسانی که من دوست نداشتم در فیلم‌هایشان بازی کنم، دیگر سراغ من نیامدند. در نتیجه توسط کسانی که دید خوبی به سینما داشتند انتخاب شدم. از همه‌شان بهتر هم بهرام بیضایی بود که تا زمانی که در ایران بودم در اغلب فیلم‌هایش حضور داشتم.»

منوچهر فرید در پرسش بعدی، درباره‌ی آشنایی خود با ابراهیم گلستان که به حضور در فیلم «خشت و آینه» منجر شد گفت: «وقتی کار تئاتر را شروع کردم، نخستین نمایشنامه‌ای که در آن حضور داشتم، «مرده‌های بی‌کفن و دفن» به کارگردانی حمید سمندریان، بود و خوش‌بختانه بازی‌ام در آن نمایش خیلی مورد توجه قرار گرفت. از میان تماشاگرانی که یک‌شب به پشت صحنه‌ی نمایش آمدند می‌توانم به ابراهیم گلستان و فروغ فرخ‌زاد اشاره کنم. در پایان این دیدار معلوم شد گلستان ما سه نفر (من، جمشید مشایخی و  محمدعلی کشاورز) که در آن نمایش حضور داشتیم را برای بازی در فیلم «خشت و آینه» انتخاب کرده است.»

وی افزود: «دیالوگ‌های این فیلم را ابراهیم گلستان نوشته بود و برای این که بیان آن‌ها حالت شعرگونه و مطابق سلیقه‌ی گلستان باشد، حدود یک‌ماه تقریباً هر روز در منزل او تمرین می‌کردیم. گلستان به ما یاد می‌داد که چه‌گونه کلمه به کلمه‌ی دیالوگ‌ها را ادا کنیم. به همین خاطر در برخی موارد ادای خود او را درآوردیم و در مواردی دیگر سعی کردیم آن‌چه که قابل فهم هست را ارائه دهیم اما در مجموع، نوعِ گفتنِ دیالوگ‌ها متعلق به خود ابراهیم گلستان است.»

فرید هم‌چنین در پاسخ به پرسش بعدی پوریا درباره‌ی دلیل پررنگ بودن حضور و نام تله‌تئاترها در کارنامه‌ی فعالیت هنرپیشه‌های عرصه‌ی نمایش گفت: «کسانی که به عنوان کارگردان تصویری، فعالیت تلویزیونی انجام می‌دادند، شاهکار خود را روی نوار ضبط کرده و نگه‌ می‌داشتند. بعضی از این تصویرها شاید به بیرون ارسال شده و احتمالاً کسانی که ویدئو داشتند یا مثلاً خودِ بازیگرها آن فیلم‌ها را ضبط کرده و نگه می‌داشتند. در غیر این صورت، از نمایش‌های صحنه‌ای، به غیر از اجرا در مدتی محدود، چیز دیگری باقی نمی‌ماند.»

وی گفت: «منتقدان‌مان هم که قربان‌شان بروم، کافی بود بهشان چلوکباب می‌دادی، از تو تعریف می‌کردند و حتا امکان داشت بر علیه رقیب‌ات مطلب بنویسند! خیلی معذرت می‌خواهم که این حرف را زدم ولی به‌هرحال این‌گونه افراد هم بودند.»

این بازیگر ارزنده‌ی تئاتر و سینما هم‌چنین در پاسخ به پرسش دیگری درباره‌ی تولید چشم‌گیر تله‌تئاتر در دهه‌های چهل و پنجاه خورشیدی و تاثیر آن بر هنرهای دراماتیک در ایران گفت: «آن‌وقت‌ها از آن‌جا که خیلی وقت‌ها گرفتار کار بازیگری و خیلی وقت‌ها بیرون از تهران بودم، چندان نمی‌توانستم تماشاگر تلویزیون باشم. قصد دنبال کردن موفقیت و کار دیگران را هم نداشتم. به‌هرحال در میان ما (بازیگران) حتماً عده‌ای بوده‌اند که در این تله‌تئاترها حضور داشته‌اند. خصوصاً آن‌ها که جنبه‌ی کمدی داشتند و بیش‌تر مورد توجه مردم بودند.»

وی گفت: «من خودم زیاد مورد توجه نبودم اما در ساخت بعضی تئاترهای تلویزیونی دخالت می‌کردم و برای آن که مطلوبم باشد، با کارگردان‌هایشان همفکری و همکاری می‌کردم. از جمله در نمایش‌هایی نظیر «ارثیه‌ی ایرانی» یا «روزنه‌ی آبی» که این دومی از نوشته‌های اکبر رادی بود و کارگردان‌اش که می‌خواست تز یا پایان‌نامه‌ی کار خود را ارائه دهد، آن را به صورت تلویزیونی ضبط کرده بود.»

فرید افزود: «اکبر رادی جزو کسانی بود که سر تمرین «روزنه‌ی آبی» دعوت شده بود. البته این نمایش قبل از به وجود آمدن هنرهای دراماتیک هم اجرا شده بود اما مورد پسندِ رادی نبود. او وقتی تمرین ما را دید گفت: «این اولین اجرایی است که دقیقاً همان طوری که باید اجرا می‌شود.» و حرف او برای ما خیلی خوش‌حال‌کننده بود. حالا این عمق فهم من که نقش اصلی را بازی می‌کردم بوده یا کسی دیگر اما به‌هرحال همیشه سعی می‌کردم نمایش‌نامه‌هایم عمیق و واقعی باشد.»

فرید سپس در پاسخ به پرسش دیگری درباره‌ی یکی از گفت‌وگوهای خود که سال 93 توسط مهدی طاهباز انجام شده و او در آن به «آغاز فعالیت‌های تئاتری خود در هنرهای دراماتیک» اشاره کرده بود گفت: «اشتباه آقای طاهباز در آن گفت‌وگو این بود که وقتی به شروع کارم در هنرهای دراماتیک اشاره کردم، فکر کرد من به دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک اشاره می‌کنم. در حالی که این دانشکده آن‌زمان هنوز وجود نداشت و نام اداره‌ی تئاتر هنرهای زیبای کشور، هنرهای دراماتیک بود.»

وی گفت: «[اداره‌ی] هنرهای دراماتیک تا زمانی که به وزارت فرهنگ و هنر تبدیل شد ادامه پیدا کرد. در نتیجه، اداره‌ی هنرهای دراماتیک هم به‌خاطر دکتر فروغ تغییر نام داد و به دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک تبدیل شد. این دو ربطی به هم نداشت.»

در ادامه‌ی جلسه، امیر پوریا با اشاره به «مشکلات گفت‌وگوی تصویری و باوقفه از راه دور» که به گفته‌ی او «از حس و حال گفت‌وگوی نفس به نفس و رو در رو بی‌بهره است» گفت: «به همین دلیل در بخش‌هایی از این گفت‌وگو موفق نشدم جنبه‌های عاطفی و حسی میراث تئاتر ایران را تحریک کرده و اصطلاحاً او را به حرف بیاورم.»

وی گفت: «یکی از دوستانم به‌ نام میثاق زارع که برای شرکت در یک جشنواره‌ی تئاتری به آدلاید استرالیا سفر کرده بود، در حاشیه‌ی این جشنواره موفق به دیدار با منوچهر فرید شده بود. فرید در این دیدار، خاطره‌ی جالبی از  

تعریف کرده بود که نقل آن خاطره در این جا خالی از لطف نیست.»

در این بخش از برنامه، میثاق زارع که فقط صدای او پخش می‌شد با اشاره به فیلم «غریبه و مه» گفت: «آقای منوچهر فرید تعریف می‌کرد که بهرام بیضایی، بازی در نقش اصلی این فیلم که بعدها خسرو شجاع‌زاده بازی کرد را ابتدا به بهروز وثوقی پیشنهاد داده بود اما وثوقی گفته بود من از این فیلم‌ها بازی نمی‌کنم.»

وی گفت: «ظاهراً این دو بازیگر (منوچهر فرید و بهروز وثوقی) مدت‌ها بعد و هنگامی که دوبله‌ی دو فیلم به صورت هم‌زمان انجام می‌شده، در یکی از استودیوهای ضبط صدا با هم دیدار داشته‌اند؛ و فرید که حدس می‌زد احتمالاً وثوقی برای دوبله‌ی فیلم «گوزن‌ها» آن‌جا حضور داشته می‌گفت بچه‌های استودیو در این‌باره از او پرسیده بودند و او هم این موضوع را تایید کرده بود.»

زارع افزود: «منوچهر فرید تعریف می‌کرد که بیضایی بعد از «غریبه و مه» قصد داشته «عیّار تنها» را بسازد و ظاهراً برای بازی در نقش اصلی این فیلم، او را در نظر داشته است. نقشی که فرید برای بازی در آن، حدود دو ماه بدن‌سازی کرده تا بدن‌اش وزن کم کرده و کاملاً روی فرم باشد.»

وی هم‌چنین به نقل از منوچهر فرید گفت: «یک روز آمدم پیش بیضایی و دیدم او از شدت خشم مثل کوه آتشفشان است. وقتی از بیضایی دلیل‌ این حال او را پرسیدم گفت تهیه‌کننده‌ی فیلم گفته: «اشرف پهلوی در تماسی از او خواسته که حتماً بهروز وثوقی باید این نقش را بازی کند.» و او به همین خاطر از ساخت «عیّار تنها» انصراف داد و ساخت «چریکه‌ی تارا» را به جریان انداخت.»

بخش بعدی جلسه به پخش ادامه‌ی صحبت‌های منوچهر فرید اختصاص داشت. وی در پاسخ به پرسشی درباره‌ی نقش و تاثیر زنده‌یاد حمید سمندریان در تئاتر ایران گفت: «در حقیقت می‌توان گفت او نخستین کارگردان تحصیل‌کرده‌ای بود که در آلمان درس کارگردانی تئاتر خوانده بود و به همین خاطر زبان آلمانی‌اش خوب بود.»

وی سپس با اشاره به ترجمه‌ی برخی کتاب‌ها توسط سمندریان گفت: «او یکی از کسانی است که در تئاتر ایران موثر بود. البته‌ در اداره‌ی تئاتر کسانی بودند که با محبت و صمیمیت علیه او کار می‌کردند! به همین خاطر وقتی دانشکده‌ی تئاتر راه‌اندازی شد، سمندریان به طرف استادی دانشگاه کشیده شد اما همکاری‌اش با هنرپیشه‌ها را قطع نکرد.»

فرید با اشاره به «مقام خوب سمندریان در تئاتر ایران» افزود: «او آن‌زمان دیگر در اداره‌ی تئاتر نبود اما خیلی وقت‌ها پیغام می‌داد که می‌خواهم نمایش‌نامه‌ای اجرا کنم و تو حتماً باید در آن بازی کنی. او حتی تا آخرین شبی که من داشتم از ایران بیرون می‌آمدم در کنار من بود و همراه همسرش زنده‌یاد هما روستا به خانه‌ی ما آمده بود.»  

وی هم‌چنین درباره‌ی تقلید صدای سمندریان که به گفته‌ی امیر پوریا «در برخی گفت‌وگوهای مکتوب و در توضیحات داخل برخی پرانتزها به آن اشاره شده» گفت: «نمی‌دانم از کجا می‌گویید که ادای سمندریان را درآورده‌ام! من هیچ‌وقت ادای او را در نیاوردم؛ و این کار را بیش‌تر پرویز فنی‌زاده انجام می‌داد و البته اسماعیل محرابی که از نوجوانی در تئاترها بازی می‌کرد و راه رفتن و نگاه کردن‌اش شبیه سمندریان بود.»

فرید در حالی که می‌خندید گفت: «یادم نیست چنین کاری انجام داده باشم. ممکن است اتفاقی چیزی را تعریف کرده باشم اما هیچ‌وقت یادم نمی‌آید ادای او را درآورده باشم. خیلی معذرت می‌خواهم اما خلاف به عرض‌تان رسانده‌اند.»

وی در بخش دیگری از این گفت‌وگوی تصویری درباره‌ی حضور در نخستین بخش از سری فیلم‌های صمد گفت: «وقتی پرویز صیاد تصمیم گرفت از طریق صمد‌ش فیلم بسازد بازی در یکی از نقش‌های این فیلم را به من پیشنهاد داد. نقش من در این فیلم، یک پروفسور آلمانی بود که قالی‌های ایرانی را می‌شناخت و در ایران دنبال جفتِ یک قالی می‌گشت.»

فرید افزود: «این فیلم تقریباً با نظر تهیه‌کننده روی صمد متمرکز و طبعاً داستان آن عوض شد. در نتیجه من از این فیلم خوشم نیامد. حتی وقتی تماشاگران در خیابان با من روبه‌رو می‌شدند می‌پرسیدند: «با فرشی که دزدی چه کار کردی؟!» در نتیجه در هیچ فیلم دیگری با پرویز صیاد همکاری نکردم چون تکیه‌ی او روی صمدش بود و من نظرم این بود که مردم را با تصاویر کمدی یا چیزهای دروغ نباید زیاد گول زد.»

وی هم‌چنین گفت: «به‌همین خاطر سیستم‌ من و صیاد از هم جدا شد اما خوش‌بختانه دوستی‌مان هنوز پابرجاست.»

فرید سپس در پاسخ به پرسشی درباره‌ی دوبله‌ی فیلم‌های خود توسط زنده‌یاد حسین عرفانی گفت: «انتخابی بود که صدایش به صدای من خیلی خوب می‌خورد و من هیچ‌وقت حاضر نشدم به عنوان دوبلور جای خودم دوبله کنم. چون من از نظر فن بیان کاملاً وارد بودم اما آن‌ها (دوبلورها) از طریق گوش، حرف زدن هنری را یاد گرفته بودند و اگر من بین ده پانزده نفر صداپیشه حرف می‌زدم تماشاگر متوجه تفاوت صدای من می‌شد. به همین دلیل هر وقت چیزی مربوط به من بود با صدای خودم صحبت می‌کنم تا این که در فیلم «چریکه‌ی تارا» من و سوسن تسلیمی جای خودمان صحبت کردیم.»

منوچهر فرید در بخش دیگری از این گفت‌وگو درباره‌ی حضور خود در فیلم «شیرخفته» گفت: «من جزو نخستین کسانی بودم که اسماعیل کوشان (کارگردان آن فیلم) مرا برای بازی انتخاب کرده بود و به شرطی حاضر به بازی در این فیلم شدم که هیچ‌کس در دیالوگ‌ها و طبعاً شخصیتم در این فیلم تغییری ایجاد نکند. اما متاسفانه کسی که برای بازی در نقش مقابل من انتخاب شد عزت‌الله انتظامی بود؛ و او شخصیتی بود که هر کار دلش می‌خواست انجام می‌داد. جالب این که نخستین نصیحت او به من و سایر کسانی که تازه وارد کار نمایش شده بودیم این بود که: «یک بازی کن و مورد توجه مردم قرار بگیر. بعد هر غلطی می‌خواهی، بکن!» اما از نظر من این حرف، توهین به تماشاگر بود و من می‌گفتم از نفهمیدن تماشاگر نباید سوء استفاده کرد.»

وی سپس با اشاره به تغییر برخی دیالوگ‌ها توسط عزت‌الله انتظامی در این فیلم گفت: «وقتی دیدم او برخی دیالوگ‌ها را تغییر می‌دهد، فیلم‌برداری را متوقف کردم، گریم‌ام را پاک کردم و سوار ماشین‌ام شدم که بروم. دیدم کوشان دوان‌دوان به سوی من می‌آید. وقتی ماجرا را برایش تعریف کردم دستور داد دیالوگ‌ها به حالت اول برگردد.»

فرید افزود: «این فیلم تولید مشترک ایران و آلمان بود و یک شب که کارگردان آلمانی «شیر خفته» من را به هتل محل اقامت‌اش دعوت کرده بود گفت تو در این فیلم بهترین بازی را ارائه داده‌ای. اما متاسفانه در ایران، تماشاگر بیش‌تر به ظاهر اهمیت می‌داد و نه چیزی دیگر.»

منوچهر فرید هم‌چنین درباره‌ی دلیل مهاجرت خود از ایران گفت: «به‌هرحال این تصمیمی بود که گرفته شده بود. حالا هر طور می‌خواهید برداشت کنید. نمی‌دانم قبلاً چه گفته‌ام اما این تصمیم دست خودم نبود. باید می‌رفتم؛ و رفتم.»

وی سپس خطاب به امیر پوریا گفت: «خوش‌حالم که بعد از چهل سال هنوز کسانی مثل شما به یادم هستید و با من تماس می‌گیرید. ولی تقدیر و سرنوشت‌ام این بود که از ایران خارج شوم و منتظر بمانم تا در چنین روزهایی با افرادی نظیر شما که نسل امروز هستید آشنا شوم و نتیجه‌ی خوب بگیرم.»

فرید هم‌چنین گفت: «رفتنم از ایران دست خودم نبود. وضعیت به گونه‌ای شده بود که هرکس به اعتقادات خودش می‌توانست حدس بزند که چه اتفاقی می‌افتد. من هم با وجود این که هیچ‌وقت فعالیت سیاسی نداشتم همراه همسر‌ و فرزندم ایران را ترک کردم. به‌هرحال احساس می‌کردم باید از ایران بروم؛ به‌خصوص این که دل‌شکسته بودم.»

وی گفت: «من الآن هشتاد و یک سالم است و دیگر آخر عمرم هستم. به فراموشی هم دچار شده‌ام و گاهی بعضی وقت‌ها جمله‌ها را فراموش می‌کنم اما کاری‌اش نمی‌شود کرد و همین است که هست.»

در پایان این مراسم نکوداشت، امیر پوریا ضمن اشاره به بازنشستگی منوچهر فرید در یک شرکت برق، دوران زندگی او در استرالیا را که به تعبیر خود فرید «نوعی بازی در یک نقش جدید و تجربه‌نشده» بوده را مشابه «پایان نگاه عاشقانه‌ی مرگ به زندگی» توصیف کرد و از تماشاگران حاضر در مراسم خواست تا به صورت ایستاده به تشویق این بازیگر ارزنده‌ی تاریخ تئاتر و سینمای ایران بپردازند.

گفتنی است مراسم نکوداشت و تحلیل آثار منوچهر فرید که با تشویق طولانی و شدید علاقه‌مندان این بازیگر فراموش شده همراه بود، ساعتی پیش از شامگاه یک‌شنبه (بیست و ششم خردادماه 97) به پایان رسید.

نکوداشت منوچهر فرید در کانون فیلم خانه سینما  9
نکوداشت منوچهر فرید در کانون فیلم خانه سینما  26

نکوداشت منوچهر فرید در کانون فیلم خانه سینما  34
نکوداشت منوچهر فرید در کانون فیلم خانه سینما  31
نکوداشت منوچهر فرید در کانون فیلم خانه سینما  30
نکوداشت منوچهر فرید در کانون فیلم خانه سینما  29
نکوداشت منوچهر فرید در کانون فیلم خانه سینما  27
 
نکوداشت منوچهر فرید در کانون فیلم خانه سینما  25
نکوداشت منوچهر فرید در کانون فیلم خانه سینما  24
نکوداشت منوچهر فرید در کانون فیلم خانه سینما  21
نکوداشت منوچهر فرید در کانون فیلم خانه سینما  13
 

 

 


۲۷ خرداد ۱۳۹۸ ۱۳:۰۸

نظرات بینندگان

میانگین امتیاز کاربران: 0.0  (0 رای)

امتیاز:
 
نام فرستنده: *
پست الکترونیک:  
نظر: *
 
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500