English
به خانه سینما خوش آمدید. / ثبت نام کنید / ورود
 

اخبار

ترکیب سه زمان برای روایت یک داستان / گزارش نمایش انیمیشن سینمایی «من بدنم را گم کردم» در کانون فیلم خانه سینما

ترکیب سه زمان برای روایت یک داستان / گزارش نمایش انیمیشن سینمایی «من بدنم را گم کردم» در کانون فیلم خانه سینما
تازه‌ترین برنامه‌ی کانون فیلم خانه سینما که با مشارکت انجمن صنفی انیمیشن برگزار شد به نمایش و بررسی انیمیشن سینمایی «من بدنم را گم کردم» محصول سال 2019 فرانسه اختصاص داشت.

در ابتدای این برنامه که بعدازظهر یک‌شنبه بیست و چهارم آذرماه و با حضور دکتر فاطمه حسینی‌شکیب (مدرس گروه انیمیشن دانشگاه هنر و محقق مطالعات انیمیشن) برگزار شد مهرداد حسینی (مجری برنامه) با تشکر از کانون فیلم خانه سینما، هیات مدیره انجمن صنفی و هم‌چنین باشگاه انیمیشن در برگزاری نمایش‌هایی از این قبیل گفت: «در فیلم‌های ژرمی کِلَپین نوع خاصی از برخورد او با مقوله‌ی بدن وجود دارد که این نکته از نخستین فیلم کوتاه او (داستان ستون فقرات) نیز به وضوح دیده می‌شود.»

وی گفت: «این فیلم‌ساز در فیلم کوتاه و بعدی خود (اسکیزاین) که یک شاهکار تمام عیار به حساب می‌آید به سراغ شخصیتی رفته بود که به دلیل سقوط شهاب‌سنگ، نود و یک سانتی‌متر از خود فاصله می‌گیرد. داستانی به غایت زیبا که در سراسر دنیا تماشاگران بسیاری را به خود جلب کرد و با استقبال آن‌ها روبه‌رو شد.»

در ادامه‌ی جلسه، دکتر فاطمه حسینی‌شکیب نیز با اشاره به استقبال چشم‌گیر و گسترده‌ی جشنواره‌های تخصصی از فیلم «من بدنم را گم کردم» گفت: «با این حال باید توجه کرد که این فیلم متعلق به سینمای هنری فرانسه است نه سینمای جریان اصلی. سینمایی برآمده از مدارس هنری که تقریباً بیش از سه دهه است که با استفاده از بودجه‌های دولتی روی سبک‌های هنری خود کار می‌کنند.»

وی سپس «انیمیشنِ سینماییِ فرانسوی» را «یک پدیده‌ی جدید» توصیف کرد و افزود: «فیلم «من بدنم را گم کردم» اولین فیلم سینمایی ژرمی کِلَپین به حساب می‌آید اما در مجموع، سنگ بنای این نوع فیلم‌ها را انیماتورها و افراد پیشکسوت بسیار مهمی گذاشته‌اند.»
حسینی‌شکیب گفت: «در فیلم‌های کوتاه و قبلی این فیلم‌ساز نیز توجه به اعضای بدن وجود داشت اما هیچ‌کدام از آثار او تا این حد واقع‌گرا نبودند. به این ترتیب برخلاف آن‌چه که از یک فیلم انیمیشن خصوصاً از نوع انیمیشن‌های آمریکایی توقع می‌رود «من بدنم را گم کردم» را می‌توان یک فیلم سینمایی زنده نیز تصور کرد.»

وی افزود: «در «من بدنم را گم کردم» عنصر فانتزی هم اگر وجود دارد بیش‌تر وام‌گرفته از فضایی غیرواقع‌گرا و سوررئالیستی است. در حقیقت قهرمان این فیلم، همان دست بریده‌ای است که داستان را به جلو هدایت می‌کند.»

حسینی‌شکیب در ادامه‌ی صحبت‌های خود فیلم مورد بحث را شامل «یک داستان شاعرانه» دانست که به تعبیر او «درباره‌ی بازگشت آدم به درون خود» ساخته شده است: «فیلم «من بدنم را گم کردم» یک اثر روایی است که انتظارات فیلم‌بین‌های حرفه‌ای از سینمای آمریکا را به هیچ عنوان برآورده نمی‌کند و از چیزهایی استفاده کرده که کارکرد روایی ندارد و در سینمای آمریکا غلط املایی محسوب می‌شود.»
وی گفت: «نکته‌ی جالب این که فیلم‌های مشاهده‌گر در نماهای باز تعریف می‌شوند و این در حالی است که بخش‌های مشاهده‌گرِ این فیلم بیش‌تر در نماهای بسته رخ می‌دهد.»

در ادامه‌ی جلسه، مهرداد حسینی با اشاره به این که «من بدنم را گم کردم» از روی کتاب پرفروشی به نام «دستِ شاد» (نوشته‌ی گیوم لوقن) اقتباس شده گفت: «با وجود این که نحوه‌ی اقتباس این داستان آزاد است اما چهارچوب آن حفظ شده و فرم بصری و روایی به کار رفته در فیلم موفق شده عمق احساس موجود در رمان را به بیننده منتقل کند.»

وی گفت: «در نقدهایی که بر این فیلم نوشته شد به شباهت‌هایی میان این فیلم و از جمله فیلم کلاسیکِ «دست اورلاک» (روبر وینه/ 1924) اشاره شده بود. اثری درباره‌ی پیانیستی که دست او قطع می‌شود و بد نیست بدانید که در کشور ما نیز فیلم کوتاه «ملکوت» (فرنوش عابدی) از روی همین فیلم اقتباس شده است.»

در بخش دیگری از این جلسه‌ی نقد و بررسی، دکتر فاطمه حسینی‌شکیب گفت: «این فیلم یک اثر شهری است که در پاریس اتفاق می‌افتد و با وجود این که به نظر می‌رسد در این فیلم با دو روایت روبه‌رو هستیم اما در آن سه روایت به کار رفته است.»

وی گفت: «در این فیلم روایت زمان «حال» برای دست، زمان «گذشته» برای نوفل» (شخصیت اصلی) و زمان «گذشته‌‌ی بعید» برای خاطرات او مورد استفاده قرار گرفته است. زمان‌هایی که داستان فیلم و زخم‌های روانیِ شخصیت محوری ماجرا در آن‌ها روایت می‌شود.»

دکتر حسینی‌شکیب افزود: «بر اساس روان‌شناسی فروید این اصلاً تصادفی نیست که چنین شخصیتی دست خود را از دست می‌دهد و بیش‌تر ناخودآگاه این کار را انجام داده که در حقیقت یک جور تنبیه برای تبدیل درد هجران و ناکاملی به کامل شدن است.»

وی در بخش دیگری از صحبت‌های خود «دست» را در این فیلم «نماد تمام زخم‌ها، ناکاملی‌ها و دردهای ناشی از جدایی‌» دانست و افزود: «در حقیقت می‌توان گفت به نظر می‌رسد انعکاس همه‌ی آن‌چه که سازنده‌ی فیلم درباره‌ی زندگی شخصیت محوری ارائه می‌دهد در این دست دیده می‌شود. دستی که استعاره‌ا‌ی از همه‌ی از دست دادن‌ها، عذاب وجدان‌ها و غصه‌هاست.»

دکتر حسینی‌شکیب سپس ضمن اشاره به صدا به عنوان بخش بزرگی از روایت این فیلم گفت: «در «من بدنم را گم کردم» عنصر صدا بخش بزرگی از روایت را برعهده دارد. به‌خصوص در فصل‌هایی که دست در آن‌ها حضور دارد.»

وی گفت: «در این فیلم و در غیاب همه‌ی کلمات، صدا و موسیقی، جهان را به همان‌ شکلی که دست در حال تجربه‌ی آن‌هاست روایت می‌کند و این یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های انیمیشن سینمایی «من بدنم را گم کردم» به حساب می‌آید.»

این محقق مطالعات انیمیشن در بخش دیگری از این جلسه‌ی نقد و بررسی با اشاره به «برخی تصویرهای نمادین و استعاری» که به گفته‌ی او «در این فیلم به عنوان موتیف‌های تکرار شونده‌ به کار رفته»‌ گفت: «در این فیلم تمام اتفاق‌هایی که برای شخصیت اصلی داستان رخ می‌دهد در درون او اتفاق می‌افتد. سفری استعاری و به درون که یک دست قطع شده آن را برگزار کرده است.»

وی گفت: «در همین راستا در فیلم «من بدنم را گم کردم» برخلاف سایر فیلم‌ها که معمولاً شهر پاریس به عنوان یک مکان توریستی به نمایش گذاشته می‌شود با پاریس به عنوان یک فضای سرد با فاضلاب و رودهای آلوده و پر از حشرات ریز و درشت روبه‌رو هستیم. پاریسی که در حقیقت، استعاره‌ای از همه‌ی آن چیزی است که شخصیت اصلی فیلم در کودکی آن را تجربه کرده است.»

دکتر حسینی‌شکیب هم‌چنین گفت: «گویی تمام فیلم ساخته شده تا ما را با تجربه‌ی زندگی نوفل (شخصیت اصلی داستان) آشنا کند. زندگی کوتاه و مختصر پسر جوانی که شاید در مجموع فقط دو خط را شامل شود اما وقتی روایت می‌شود بسیار عمیق و شگفت‌انگیز جلوه می‌کند.»

۲۵ آذر ۱۳۹۸ ۱۰:۲۵

نظرات بینندگان

میانگین امتیاز کاربران: 0.0  (0 رای)

امتیاز:
نام فرستنده: *
پست الکترونیک:
نظر: *
 
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500